ضدشاعر چیست: تاجری در کوزهها و تابوتها؟ کشیشی که به هیچ چیز باور ندارد؟ فرماندهی که به خود ظنین است؟ ولگردی که تا سالخوردگی و مرگ به همگان میخندد؟ همسخنی بدطینت؟ رقصندهای بر لبه پرتگاه؟ خودشیفتهای که همگان را دوست دارد؟ دلقکی خونین که عمدا درمانده است؟ شاعری که روی صندلی خفته است؟ کیمیاگری از … Continue reading ضدشاعر-نیکانور پارّا
Tag: Translation
بورامِتز-خورخه لوییس بورخس
«برهی گیاهیِ تارتاریا»، که به «بورامِتز» یا «بسپایک بورامتز» یا «بسپایک چینی» نیز شهره است گیاهیست به ظاهرِ برهای با کُرکهای زرین. این بره بر فراز چهار یا پنج ریشه میروید؛ باقی گیاهان در اطرافش میپژمرند و این گیاه شکوفا و شاداب بر پای میماند. از پسِ بریدن بورامتز خونابهای از زمین جاری میشود. گرگها … Continue reading بورامِتز-خورخه لوییس بورخس
تاریخپاره – ۱
در سال ۱۸۳۰، فردیناند هفتم، پادشاه اسپانیا با یک پرنسس لیبرال ناپلی به نام ماریا کریستیناازدواج کرد و دخترشان، ایزابلا، به مقام ولایت عهدی رسید. اشراف و اهالی کلیسا، که معتقد بودند یک زن نمیتواند بر اسپانیا حکمرانی کندْ از این تصمیم ناراضی بودند. پس از مرگِ شاه در سال ۱۸۳۳ اسپانیا صحنهی جنگ داخلی … Continue reading تاریخپاره – ۱
عیاشی پاریسی-آرتور رمبو
برای کمون پاریس هلا بزدلان! رسیدهایم! از ایستگاه بیرون شوید! خورشید، خشکیده از ریههای تبیده، خیابانهایی که شبی از بربرها لبالب، آنک شهر مقدس! که در باختر به جلوس در آمده است! به راه زنید! ما لهیبهای آتش را پس خواهیم زد! آنک لنگرگاهها! آنک خیابانها! آنک کاشانههای استاده پیش درخشنده آسمانِ لاجورد آسمان، پریدهرنگ … Continue reading عیاشی پاریسی-آرتور رمبو
جزیره-آلخاندرا پیزارنیک
جزیره میگریزد و دخترک باز میگردد تا باد برافرازد تا مرگ پرندهی قاصد را دریابد اکنون آتشیست فرمانبر اکنون گوشت برگ و سنگ است که در سرچشمهی درد گرد آمدهاند چون کشتیبانِ هراسان از تمدن که شب را میپالاید. اکنون دخترک کشتارِ بیپایان را در مییابد و دیوار شعر را میشکند.
فیلی که زایش بودا را پیش گفت-خورخه لوییس بورخس
به دنیا پانصد سال پیش از عصر مسیحیت ملکه مایا، در نپال، فیلی سپید را به خواب دید که از کوهستان زرین پیش و به کالبد وی درمیآمد. این حیوان اهل عالم گوشاسب را شش عاج بود؛ متناظر به شش جهتِ فضای هندی: بالا، زیر، پیش، پس، چپ و راست. منجمان شاه پیش گفتند که … Continue reading فیلی که زایش بودا را پیش گفت-خورخه لوییس بورخس
حادثه-ناتاشا ترِتِوِی
هر سال ماجرا را روایت میکنیم که چطور از پنجرهها با کرکرههای بسته نگاه میکردیم گرچه واقعا اتفاقی نیفتاد و چمنهای سوخته حالا باز سبز شدهاند. ما از پنجرهها با کرکرههای بسته نگاه میکردیم به صلیبی که مثل درخت کریسمس بند شده بود و چمنهای سوخته هنوز سبز بودند. سپس اتاقهایمان را تاریک کردیم، فانوس … Continue reading حادثه-ناتاشا ترِتِوِی
وحشت از دست دادن جایگاه: رانهی اصلی ترامپ
توضیح مترجم: شاید بختِ یکی از بحث برانگیزترین کاندیداهای انتخابات مدرن، دونالد ترامپ، برای پیروزی در انتخابات نوامبر ۲۰۱۶ افول کرده باشد. یا شاید بسیاری معتقد باشند که او هرگز در حد و اندازهی پیروزی در انتخابات نبوده است. اما در این میان چیزهایی هستند که شناخت درست ترامپ به عنوان یک پدیدهی اجتماعی را … Continue reading وحشت از دست دادن جایگاه: رانهی اصلی ترامپ
جنایت در گرانادا رخ داد-آنتونیو ماچادو
دوست ندارم شباهنگام بروم. شب برای آرمیدن است. (فدریکو گارسیا لورکا) ۱) جنایت: او را دیدند کاز میان مسلسلها از خیابانی طویل رهسپار میدان اعدام بود هنوز ستارگان، آویخته بر سحر. فدریکو را کشتند، آنگاه که نور سر برآورد. جوخهی اعدام به صورتش نمینگریست. یکصدا چشمانشان را بستند و فریاد برآمد: «حتی خدا نیز به … Continue reading جنایت در گرانادا رخ داد-آنتونیو ماچادو
ترانهی پاسبانان-فدریکو گارسیا لورکا
سروده به سال ۱۹۲۸ عدهای بر این باورند که این شعر همانیست که فدریکو گارسیا لورکا را پیش آتش جوخههای فرانکو قرار داد. اسبان سیهچردهاند. نعلان سیاهاند. بر شنلهایشان لکهای رنگ و موم میدرخشند. جمجمههایی از سرب دارند، زینسان نمیگریند. با ارواحی جلاییده از راه میرسند. خموده و شبانه آنجا که میرسند، فرمان به رزین … Continue reading ترانهی پاسبانان-فدریکو گارسیا لورکا